زود باش
فصل سرد در راه است
تار پودی بنمای در راهش
که ما گرما پسندیم از سرما گریزان
زود باش برادر
انقلاب عشق را خریدم برایت از بازار دست فروشان
به قول معروف بازار رکود داشت
قیمت عشق چقدر ارزان شده است
دست فروشی به من گفت
معاوضه هم می کنیم
نان می گیریم عاشق تحویل می دهیم
این روزها از کسی شنیدم که معشوقه اش را
تنها به خاطر اینکه گفت از ظاهرت بدم می آید رها کرد
به قول معروف
چه روزگار بدی شده است برادر
یادت می آید
زمانی که ما عاشق شدیم بلوائی بود در روزگار
از هر که خواستیم انگار نا خواسته جوابمان کرد
از هر که خوشمان آمد انگار لیاقت ما را نداشت
در دلم خندیدم
به خودم گفتم
به ما نیامده ادای بازیگران رئال را در بیاوریم
ما اگر تماشاگر هم باشیم بلیط فروش تحویلمان نمی گیرد
فصل سردی بود
اما چرخش روزگار غوغائی کرده که بیا ببین
دوباره رقم زده غصه ها را
تا پودی علم کن
فصل سرما نزدیک است برادر
از کسی شنیدم که می گویند
آخر زمان شده است برادر
احمد ملائی
27/9/1385