|
نویسنده: احمد _صفورا دوشنبه 85 آذر 20 ساعت 12:22 عصر
|
روی صخره های ساحل مرد ماهیگیر نشسته خشم دریا قایقش رو واژگون کرده شکسته
غول دریا پریا رو دزدیده برده شبونه دل اون نازک و چشماش آبی و ابرو کمونه
اشکاش از گوشه ی چشماش روی گونه هاش روونه حالا آواز غم انگیز، داره زیر لب میخونه
توی قصر دیو بدجنس دختر دریا اسیره توی دستای کریه ش داره جون میده میمیره
توی قصر دیو بدجنس دختر دریا اسیره توی دستای کریه ش داره جون میده میمیره
ماهیگیر قایقو بردار، بزنش وصله و پینه برو جنگ دیو دریا مرد و مردونگی اینه
بساز از نو قایقت رو که نشستنت گناهه برو جنگ دیو دریا چشمای پری به راهه |
|
نظرات شما ()
|
|
|
|
فهرست |
|
|
|
|
34708
:مجموع بازدیدها |
14
:بازدید امروز |
1
:بازدید دیروز |
|
پیوندهای روزانه |
|
|
حضور و غیاب
|
یــــاهـو
|
|
درباره خودم
|
| | |