مست مستم کرد سازم با طرب
می خورد از بهر هر کس بی خرد
مست مدهوش تو ام ای صوفیا
مست مستم کرد انفاس خدا
شاهدم بی راهه را همراه نیست
و اندر این ظلمت کسی را یار نیست
کاش ما را تو همراهی کنی
محنت این سینه را کمتر کنی
فاصله صدبار قلبم را شکست
دیدنت مرحم شد است بر قلب سرد
چشم کورم دیده اش تنها تو دید
پای لنگم پای رفتن تا تو نیست
10/9/1385
احمد ملائی