در کشتی صدای خویش خسته ایم
فریاد می زنیم
فریادمان تا ساحل می رسد به سکوت
شاید رسد صدایمان
بشنود کسی ناله ها را
کمتر از آن شده ایم که قایقی
بحر رسیدن به خشکی بنا کنیم
ساحل به چشمانمان هنوز دور است
ولی دلی می خواند ما را
می کشاند ما را با اشک هایش
ما ز چشمانش دوریم
فریاد می زنیم
که در ساحل کسی چشم انتظار است
شه زاده ی خیال ما هنوز
چشم انتظار ماست